
من از تبار درد و غم مسافرم به سوی تو
وکوله بار خسته ام از آن همه سکوت تو
غبار راه خستگی نشسته رو ی شانه ام
ومثل سالیانیست به سوی تو روانه ام
کجاست آشیان تو که من پر از شکایتم
در این سکوت و بی کسی اسیر دست ماتمم
"زهرا منصف"
اگه از حال و احوال من می پرسید باید بگم که ملالی نیست جز دوری شما عزیزان.در طی چند روز اخیر اتفاقاتی افتاد که در این آپ به تشریح این حوادث خواهم پرداخت.چندین روز پیش بود که اینجانب یعنی: «زهرا خانم گل گلاب» در این فکر سیر می کردم که تولد وبلاگم چه روزیست یا چه ماهیست و یا اصلا چه سالیست؟ خلاصه بعد از ساعت ها تفکر و تامل و ... به این نتیجه رسیدم که تیر ماه سال 87 بود که من تصمیم گرفتم به شغل شریف وب نویسی بپردازم .آممممــــــا...!کدوم روز تیر بود؟خدا می داند.خلاصه سرتون رو درد نیاورم در طی چند روز بعد که امروز باشد تصمیم گرفتم که به وبلاگم سری بزنم و حال واحوالی از شما دوستان بهتر از جانم بپرسم.چشمتان هیچ گاه روز بد نبیند،هیچ روزی نباشد که تولد دوستتان را فراموش کنید آن هم دوست بهتر از جانتان. بله عزیزانم اینجانب تولد تک وبلاگ عزیزم را به فراموشی سپرده بودم و وقتی متوجه این موضوع شدم های های گریستم و داد و فغان به راه انداختم ...اما چه فایده داشت؟؟؟؟؟؟؟ اکنون که این متن گران مایه را می نگارم سیلی به اندازه ی اقیانوس اطلس بر روی کیبرد به راه افتاده و من مانیتور را به صورت دو تا سه تایی میبینم. حالا اگر شما هم به این نتیجه رسیده اید که گریه و زاری و داد و بیداد فایده ای ندارد حداقل یک کلیک خشک و خالی بفرمایید و یه تبریک خیس و پر به اینجانب و وبلاگ بهتر از جانم بگویید.البته اگر زحمتتان نمی شود و انگشت مبارکتان خسته نمی شود. لطفاً !!!![]()
*تولد وبلاگم مبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک*
وقتی اعتبار و آینده ات را
درمیان چهار گزینه
جست و جو می کنی
این نکته را فراموش نکن...
که برای ماندن در قلب اطرافیانت
نیازی به درصد های بالا نداری
دوست پشت کنکوری من!