RSS
من از تبار درد و غم مسافرم به سوی تو
وکوله بار خسته ام از آن همه سکوت تو
غبار راه خستگی نشسته رو ی شانه ام
ومثل سالیانیست به سوی تو روانه ام
کجاست آشیان تو که من پر از شکایتم
در این سکوت و بی کسی اسیر دست ماتمم
"زهرا منصف"