من از تبار درد و غم مسافرم به سوی تو

وکوله بار خسته ام از آن همه سکوت تو

غبار راه خستگی نشسته رو ی شانه ام

ومثل سالیانیست به سوی تو روانه ام

کجاست آشیان تو که من پر از شکایتم

در این سکوت و بی کسی اسیر دست ماتمم

"زهرا منصف"

+ نوشته شده در ۱۳۸۸/۰۴/۲۶ساعت 13:55 توسط زهرا منصف |